«آرمان‌شهر»



مدتی هست که به مطالعه زندگی‌نامه علما و دانشمندان روی آوردم.  از علمای طراز اول شیعه و متفکران مهم غرب

در این سو مستندهای جالبی تماشا کردم از جمله آیت الله انصاری همدانی که ابتدا با عرفان موافق نبودند اما در اثر مجالست با یک اهل دل حال ایشان تغییر میکند و . .

همچنین رویکرد شهید صدر که به طور ویژه در کتاب اعتقاد ما» که از زاویه علوم تجربی و فیزیک به اثبات خداوند پرداخته‌اند کم نظیر بود.

آیت الله انصاری همدانی

.

.

.

در آن سو هم افرادی برخورد کردم که کارها و اکتشافات عجیبی رقم زده‌اند که به سه نفر بسنده می‌کنم:

اولی کانتور که در مورد مفهوم بی‌نهایت در ریاضیات تحقیق کرد.

دومی گودل که با نظریاتش در بنیان های ریاضیات موجب تحول شد.

و سومی هم گروتندیک که به ارائه یک نقل قولش بسنده میکنم:

اکتشاف امتیاز کودکی

هر سه ریاضیدان تأثیر فعالیهای علمی‌شان بسیار قابل توجه است و قصد ندارم به شذوذات و بعضا حرفها و حالات غیر عادی بپردازم و اگر کمی در اینترنت بگردین شرح حالشان را خواهید یافت و اینکه با درجاتی از اختلالات و نوسانات روحی-روانی عمرشان پایان یافت؛ و بیش از هرچیز ابعاد پیچیده نفس انسان برایم برجسته شد. خصوصا فرد سوم که نوشته‌اند در مخالفت با بودجه های نظامی ihes استعفا یا انصراف داد.!

شازده کوچولو


حدیث نوشت:

وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع‏لیه السّلام الرُّوحُ عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ الْعِلْمُ‏ عِمَادُ الرُّوحِ وَ الْبَیَانُ عِمَادُ الْعِلْمِ‏.

(بحار الانوار ج 1 باب فرض العلم ص 54)
امام باقر سلام الله علیه، به تعبیری یک پلکان برای رسیدن به معنویت دینی ترسیم نموده‌اند:

بیان، پایه‌ی علم است. علم پایه روح است. روح ،پایه‌ی دین است.

منظور از بیان را از خود آیات قرآن شاید بتوان تا حدودی درک کرد. منظور از دین هم برداشتم این است که صرفا باید و نباید ها یا احکام فقهی نیست، هست و نیست‌ها و عقاید و حتی فطریات را نیز شامل می‌شود.

همیشه دقت و مراقبت میخواد که کجای این پلکان قرار داریم؟ در حال صعود هستیم یا نزول؟


لینک مستند کامل به وقت جام در مورد ویتنام از آپارات:

http://yon.ir/jamvietnam

جدّا فکر میکنم به خاطر دقیقه 19 تا 22 از مستند، یک عذرخواهی تاریخی لازمه. . نه تنها این موضوع بلکه به خاطر تمام تغییر ندادن ظلم‌های آشکار که مرتکب شدم و یا بقیه(به ویژه خواص) در جامعه مرتکب شده‌اند، باید توبه‌ی مذهبی و اقتصادی و تا حدودی ی کنم.

پشیمانی


حاشیه نوشت:

قَالَ عَلِیٌّ (علیه السّلام) أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ جِهَاراً فَلَمْ یُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود: ای مردم؛ هنگامی که خواص، منکَری را پنهانی و بدون آنکه عوام بفهمند انجام دهند ، خدای عزّ و جلّ عوام را به گناه خواص عذاب نمی‌کند. ولی هنگامی که خواص، منکری را آشکارا انجام دهند و عوام، آن را دگرگون نسازند، هر دو گروه مستحق عقوبتی از جانب خدا می‌شوند.

.    بحارالانوار، ج‏97، ص 78 – 79


قرآن کریم عقول بشر را به سوى به کار بستن هر امرى که استعمال آن فطرى او است و به سوى پیمودن راهى و روشى که به حسب طبع با آن مأنوس است و طبعش آن راه را مى‌شناسد هدایت می‌کند و آن عبارت است از مرتب و منظم کردن آنچه را می‌داند براى به دست آوردن آنچه را که نمی‌داند، آرى عقل بشر مفطور بر چند نوع تفکر است، مفطور بر این است که مقدماتى حقیقى و یقینى را در ذهنش ترتیب دهد، و از ترتیب آنها به نتایجى تصدیقى و واقعى که قبلا نمی‌دانسته برسد، و این همان برهان منطقى است، و مفطور بر این است که مقدماتى مشهور و یا مسلّم در برابر خصم را که مربوط به مقام عمل است و سعادت و شقاوت یا خیر و شر یا نفع و ضرر به بار مى‌آورد و یا انجام آن خوب و سزاوار و یا زشت و ناپسند است و بالآخره مقدماتى از این‌گونه امورى که کلا امورى اعتبارى است ترتیب دهد، و خصم خود را ساکت و قانع سازد، و این همان جدل است که خود در منطق، فنى جداگانه است سوم اینکه مفطور است به اینکه در موارد خیر و شر احتمالى مقدماتى (نه چون یقینى در برهان، و نه چون مشهور و مسلّم در جدل بلکه) ظنّى مرتب کند، تا از آن ارشاد و هدایت به سوى خیر مظنون و یا ردع و منع از شر مظنون را نتیجه بگیرد که این فن موعظه است، و این سه طریق تفکر یعنى طریقه برهان و جدل و وعظ را خداى عز و جل در یک آیه از کلام مجیدش آورده و مى‌فرماید:" ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"  که على الظاهر مراد از حکمت برهان است، به شهادت اینکه در مقابل موعظه حسنه و جدال قرار گرفته.
.
بله در این میان، یک حقیقت دیگر قرآنى هست که نمى‌توان انکارش کرد و آن این است که داخل شدن انسان در تحت ولایت الهى و تقرّبش به ساحت قدس و کبریایى خداى تعالى انسان را به آگاهی‌هایى موفق مى‌کند که آن آگاهی‌ها را با منطق و فلسفه نمى‌توان به دست آورد، درى به روى انسان از ملکوت آسمانها و زمین باز مى‌کند که از آن در، حقائقى را مى‌بیند، که دیگران نمى‌توانند آنها را ببینند، و آن حقائق نمونه‌هایى از آیات کبراى خدا، و انوار جبروت او است، انوارى که خاموشى ندارد.
امام صادق (ع) فرموده: اگر نبود که شیطان‌ها پیرامون دل‌هاى بنى آدم دور مى‌زنند، هر آینه انسان‌ها مى‌توانستند ملکوت آسمانها و زمین را ببینند، و نیز در میان روایاتى که بیشتر راویان آن را از رسول خدا (ص) روایت کرده‌اند این حدیث است که آن جناب فرمود: اگر زیاده روى شما انسان‌ها در سخن گفتن نبود، و اگر پریشانى و آشفتگى دل‌هاتان نبود، هر آینه شما هم مى‌دیدید آنچه را که من مى‌بینم، و مى‌شنیدید آنچه را که من مى‌شنوم.
.
و قرآنى بودن این حقیقت منافاتى با سخنان قبلى ما ندارد (که گفتیم قرآن کریم طریقه تفکر فطرى را که خلقت بشر بر آن طریقه است و حیات بشر مبتنى بر آن است پیشنهاد مى‌کند) براى اینکه رسیدن به ملکوت آسمانها و زمین موهبتى است الهى که خداى تعالى هر یک از بندگان خود را که بخواهد به آن اختصاص مى‌دهد، و معلوم است که عاقبت از آن مردم با تقوا است، (لیکن نمى‌توان کل بشر را از طریقه تفکر باز داشت، به امید اینکه کل بشر مشمول چنین موهبتى شوند)


پ.ن:

برای خواندن متن کامل تر به این لینک و همچنین به اینجا رجوع نمایید؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏5، ص 414 تا ص 460 همچنین در ادامه صفحه 502 تا صفحه 513



پست قبل - برای رفع سوء تفاهم های احتمالی - شاید نیاز به تحلیل و تفصیل بیشتر داشت، اما در حال حاضر به ذکر چند روایت بسنده میکنم که می‌تواند سازنده و جهت دهنده باشد:


- 87- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اُّرَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِیِّ، قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّ أَبَا أُمَیَّةَ یُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْکَ أَنَّکَ قُلْتَ: لَا یَضُرُّ مَعَ الْإِیمَانِ عَمَلٌ، وَ لَا یَنْفَعُ مَعَ الْکُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّهُ لَمْ یَسْأَلْنِی أَبُو أُمَیَّةَ عَنْ تَفْسِیرِهَا، إِنَّمَا عَنَیْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ) وَ تَوَلَّاهُ، ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ بِمَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَیْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِکَ، وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً، فَانْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَیْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ، فَهَذَا مَا عَنَیْتُ بِذَلِکَ، وَ کَذَلِکَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِی لَیْسَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى).

فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ: أَ لَیْسَ اللَّهُ (تَعَالَى) قَالَ: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»[1] فَکَیْفَ لَا یَنْفَعُ‏ الْعَمَلُ‏ الصَّالِحُ‏ مِمَّنْ تَوَلَّى أَئِمَّةَ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): وَ هَلْ تَدْرِی مَا الْحَسَنَةُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ (تَعَالَى) فِی هَذِهِ الْآیَةِ، هِیَ وَ اللَّهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ، وَ قَالَ (عَزَّ وَ جَلَّ): وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[2] وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّیِّئَةِ إِنْکَارَ الْإِمَامِ الَّذِی هُوَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى). ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): مَنْ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِوَلَایَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَ مُنْکِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً بِوَلَایَتِنَا، أَکَبَّهُ اللَّهُ (تَعَالَى) یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی النَّارِ.

[1] و [2] (1، 2) سورة النمل:آیه 89، 90.

(الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 4)


57 وَ قَالَ ع‏ [امیرالمؤمنین علی علیه السّلام] إِنَّ أَعْظَمَ‏ الْحَسَرَاتِ‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَوَرَّثَهُ رَجُلًا فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ بِهِ الْأَوَّلُ النَّارَ[1].

[1] ( 4) نفس المصدر ج 3 ص 255.
(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏100، ص: 12)


3 قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْبَصِیرُ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الصَّیْدَلَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْمِقْدَامِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ مَوْلَى بَنِی هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ الْمَخْزُومِیُ‏[1] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ الْبَصْرِی‏

قَالَ‏ لَمَّا قَدِمَ عَلَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع الْبَصْرَةَ مَرَّ بِی وَ أَنَا أَتَوَضَّأُ فَقَالَ یَا غُلَامُ أَحْسِنْ وُضُوءَکَ یُحْسِنِ اللَّهُ إِلَیْکَ ثُمَّ جَازَنِی فَأَقْبَلْتُ أَقْفُو أَثَرَهُ فَحَانَتْ‏[1] مِنِّی الْتِفَاتُهُ فَنَظَرَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا غُلَامُ أَ لَکَ إِلَیَّ حَاجَةٌ قُلْتُ نَعَمْ عَلِّمْنِی کَلَاماً یَنْفَعُنِیَ اللَّهُ بِهِ فَقَالَ یَا غُلَامُ مَنْ صَدَقَ اللَّهَ نَجَا وَ مَنْ أَشْفَقَ عَلَى دِینِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَى وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا قَرَّتْ عَیْنُهُ بِمَا یَرَى مِنْ ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَ لَا أَزِیدُکَ یَا غُلَامُ قُلْتُ بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ- سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ائْتَمَرَ بِهِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ انْتَهَى عَنْهُ وَ حَافَظَ عَلَى حُدُودِ اللَّهِ- یَا غُلَامُ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَنْکَ رَاضٍ قُلْتُ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ کُنْ فِی الدُّنْیَا زَاهِداً وَ فِی الْآخِرَةِ رَاغِباً وَ عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَبَّدَکَ‏[2] وَ جَمِیعَ خَلْقِهِ بِالصِّدْقِ ثُمَّ مَشَى حَتَّى دَخَلَ سُوقَ الْبَصْرَةِ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ یَبِیعُونَ وَ یَشْتَرُونَ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا إِذَا کُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ- وَ بِاللَّیْلِ فِی فُرُشِکُمْ تَنَامُونَ‏[3] وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ عَنِ الْآخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُحْرِزُونَ‏[4] اَّادَ وَ تُفَکِّرُونَ فِی الْمَعَادِ- فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الْمَعَاشِ فَکَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السّلام) إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لَا یَشْغَل‏ عَنْ عَمَلِ الْآخِرَةِ فَإِن‏ قُلْتَ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الِاحْتِکَارِ لَمْ تَکُنْ مَعْذُوراً فَوَلَّى الرَّجُلُ بَاکِیاً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَقْبِلْ عَلَیَّ أَزِدْکَ بَیَاناً فَعَادَ الرَّجُلُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ اعْلَمْ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَنَّ کُلَّ عَامِلٍ فِی الدُّنْیَا لِلْآخِرَةِ لَا بُدَّ أَنْ یُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ فِی الْآخِرَةِ- وَ کُلُّ عَامِلِ دینا [دُنْیَا] لِلدُّنْیَا عُمَالَتُهُ‏[1] فِی الْآخِرَةِ نَارُ جَهَنَّمَ ثُمَّ تَلَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَوْلَهُ تَعَالَى- فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى‏

(الأمالی (للمفید)، النص، ص: 119)


1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ‏ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏[1] بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی.

[1] الأعراف، آیه 2
(الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 452)



بهترین ترجمه ای که برای آیه 75 سوره طه یافتم، برای آیت الله صادقی تهرانی است:

و هر کس به حال ایمان نزدش آید که به‌راستی کارهای شایسته‌(ی ایمان) انجام داده باشد، ایشان برایشان عالی‌ترین درجات است.

پ.ن:
* اصطلاح درهم‌تنیدگی» (Entaglement) رو از علم فیزیک کوانتوم وام گرفته‌ام؛ برای نشان دادن اینکه "عمل صالح" از "ایمان" نباید مستقل باشد وگرنه بهره‌ای در آخرت ندارد.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بازی هانی موزیک نگین حسنی besparid وبلاگ پرورش افکار حسابداری، فروش، هوش مالی، انگیزشی https://keramatzade.com/ سرگرنی طراحی.ساخت واجرای سازهlsf آزاد